مصائب یک دختر

ساخت وبلاگ
صبح ساعت هفت همنیجور که رو صندلی کلاس پخش شده بودم و سرم رو به سقف بود داشتم میخوندم چشام بسته استجهانم شکل خوابه عذابه و بقیه میخندیدن ولی خودم بعد از چند سال غم خواننده و همچنین شاعر رو موقع خلق این اثر فهمیدم. فکر کنم اونا هم مجبور شده بودن ساعت 5:45 از خواب بیدار بشن :|+یهو امروز یه لامپ بالا سرم روشن شد و فهمیدم چرا بعضی وقت ها اینقدر از ارتباط نزدیک با بقیه میترسم. میشه گفت من برای کوچک ترین کاری که انجام میدم به اندازه یه بچه ده ساله ذوق دارم. همه چیز برام جالب و جدیده. ترس از اونجایی شروع میشه که بخوام ذوقمو با صمیمی ترین فرد در دسترس در میون بذارم و ب مصائب یک دختر...
ما را در سایت مصائب یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 183 تاريخ : سه شنبه 20 مهر 1395 ساعت: 23:02

فرصت نداد از روی صندلی بلند شم و بهش راه بدم. سریع حمله ور شد. بعد با یه کفش غول اسا جوری پا گذاشت روی کفشم  که کل کفشم زیر کفشش مدفون شد. به نظرم زخم انگشتم هم به خاطر همین نوازشه . بعد خورد به زانو هام و پای راستمو کند یعنی الان پای راست ندارم و اینقدر منو نادیده گرفت که فکر کردم الانه که بشینه روم. بعد از نابود کردن من، تا اخر کلاس بدون هیچگونه علامتی از شرمساری و شرمندگی روی یکی از صندلی های بعد از من نشست. واقعا بعضی از پسرا تو چه دنیایی سیر میکنن؟هان؟:| + تقریبا دو روزه منشی بی جیره مواجب هم اتاقی موقتم - مریم - شدم. تو خوابگاه احدی نیست که این باهاش دوست مصائب یک دختر...
ما را در سایت مصائب یک دختر دنبال می کنید

برچسب : جوراب لنگه به لنگه,تعبیر خواب جوراب لنگه به لنگه, نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 129 تاريخ : جمعه 16 مهر 1395 ساعت: 8:44

هفته پیش همینجور که در حال رصد کانال های تلوزیون برای پیدا کردن عتیقه ترین فیلم تلوزیون بودم واقعا گند زدم چون اول رسیدم به کانال محترم و فرهیخته چهار، بعد هم کافه ترانزیت . باورتون میشه بعد از یک هفته هنوز دلم برای اون خارجیه میسوزه؟ + اگر سر ازمون وقت اضافه اوردین و تحویل دادن یا ندادن پاسخنامتون هیچ فرقی نداشت، برای جلوگیری از کوبوندن سر خودتون به میز از شدت بیکاری چکار کنین؟ 1-اون اهنگ مزاحمی که ذهنتون برای چی کردن خودش تمام طول امتحان پلی میکرد رو به حالت های مختلف بنوسین . از اول به اخر، از اخر به اول، با فونت های مختلف، از چپ به راست، از راست به مصائب یک دختر...
ما را در سایت مصائب یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 156 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 6:14

جدیدترین شاهکارم اینه که به جای ارد گندم با ارد برنج کیک پختم!حالا به جای اینکه کیک به سقف دهن بچسبه مثل نون برنجی کرمانشاهی میپاشه، میپره تو گلو و ادمو تا مرز خفگی میبره!البته نباید نعمت یه دادش خوش اشتها رو نادیده بگیرم که باعث میشه بعد از یه مدت کوتاه هیچ اثری از شاهکارهام باقی نمونه 8)+من واقعا ناراضی ام که مامانم دوباره باهام اشتی کرده. داشتم از مصاحب با خودم لذت میبردم. کسی هم براش مهم نبود زنده ام یا مرده. حالا باید کلی حرف بزنم، کار کنم و جواب پس بدم:|معنی این کارش هم که وقتی تو اتاق بودم در اتاق رو محکم می بست نفهمیدم!روز به روز عجیب تر میشه:دی+حال مصائب یک دختر...
ما را در سایت مصائب یک دختر دنبال می کنید

برچسب : کیک برنج کره ای,کیک برنج با مرغ,کیک برنج چینی,کیک برنجی,کیک برنج,كيك برنج,كيك برنجي,کیک برنجی تند کره ای,کیک برنجی تند,كيك برنجي كره اي, نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 160 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 6:14

از بین انواع لذات دنیوی میتونم یه یادگیری، اونم یادگیری یه زبان خارجی اشاره کنم. بعضی وقت ها یک هفته به تلفظ یه کلمه میخندم. بعدش هر وقت دیگه هم یادم بیاد میخندم. یه بارهم موقع تلفظ یکی نزدیک بود گریم بگیره. خیلی سخت بود:|و از عذاب های دنیوی نیز میتونم به خرید لباس اونم لباس مجلسی اشاره کنم. شرحی نداره دیگه. مرخرفه. حتی شرح نوشتن براش هم کار مزخرفیه.+یه حالتی هم هست که چون فکر میکنن اسگلی میخوان تو گروهشون باشی. لااقل تا الان که دلیل قانع کننده تری پیدا نکردم:|++واقعا نمیفهمم چرا فکر میکنم روح کاترین و هیت کلیف هر لحظه ممکنه تو حیاط خونمون پیدا شه!!+++به نظرم مصائب یک دختر...
ما را در سایت مصائب یک دختر دنبال می کنید

برچسب : میترسم بخوابم, نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 169 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 6:14

داشتم خیلی معمولی زندگی میکردم و تمام بعد از ظهر خواب بودم. همسایمون وقتی در جواب حمله همه جانبه به زنگ در و زنگ تلفن با الوِ من که فحش خاصی توش نهفته بود مواجه شد و فهمید هیچکس خونه نیست، فکرش هم نمیکرد منو از خواب غفلت بیدار کرده باشه! خواب الود لم دادم رو مبل و مشغول چرخ زدن تو اینترنت بودم که فهمیدم هیجدمه :اوه فردا تولدمه، پس پیامک بانک الکی نبود. نیم ساعت بعد فهمیدم وای یعنی امشب شب تولدمه :| همین جمله کافی بود تا گند برنه به حالم. دو ساعت طول کشید که از فکر پایان دادن به این زندگی مزخرف بیرون بیام :دی دو ماه پیش که شب ها با دوستم به زمین و زمان میخندید مصائب یک دختر...
ما را در سایت مصائب یک دختر دنبال می کنید

برچسب : بیست و یک اینچ,بیست و یکمین کنگره گیاهپزشکی,بیست و یکمین کنگره صنایع غذایی,بیست و یکمین سمینار شیمی تجزیه,بیست و یکمین کنفرانس مهندسی پزشکی,بیست و یکمین کنفرانس مهندسی برق ایران,بیست و یک,بیست و یک هفتگی بارداری,بیست و یک گرم,بیست و یک هفتگی جنین, نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 162 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 6:14

هولدن منو به عنوان مدیر برنامه های شیراز انتخاب کرده. خیلی ناراحت میشم اگر فکر کنید خودمو پرت کردم وسط ماجرا. تازه اگر بدونین برای این کار بهم حقوق هم نمیده مطمئنم به فداکاریِ صادقانه من پی میبرین! از اونجایی که تعداد شیرازی های داوطلب برای شرکت در دورهمی زیاد بود ( زیاد با توجه به شرایطی که همه میدونیم و  نمیخوام دوباره تکرارش کنم:دی) تصمیم گرفتم که توی شیراز هم همزمان با بچه های تهران قرار بذاریم البته درک میکنم که چقدر شرکت کردن تو قرار وبلاگی ممکنه براتون سخت باشه:دی قرار به جمعه ی نیمه ی آبان، یعنی چهاردم آبان ماه منتقل میشه، اینجوری خیلی خیلی ف مصائب یک دختر...
ما را در سایت مصائب یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 180 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 6:14

صبح زود ساعت ۱۰ با فرد ناشناسی مکالمه ای بدین شرح داشتم:+ (با صدای خواب آلود ) بله؟-فرزانه خودتی؟+اره. ( ۱۰ ثانیه مکث) شما؟-زینبم+کدوم زینب؟-اشکال نداره با خودش حرف میزنم+اره بهتره با خودش حرف بزنی و ادامه خواب. به نظرم بابام بود. صداشو نازک کرده بود که منو از خواب بیدار کنه :|وگرنه تا الان یا دوباره زنگ میزد یا پیام میداد!در ضمن نذارین مامان هاتون دستور شیرینی مبادله کنن وگرنه یه بار هم مجبور میشین دست و رو نشسته صبح زود ساعت ۱۱ برای دوستتون عکس استکان منصور بفرستین :|+پاترونوس من فُک شد. اگر کسی هست که پاترونوسی به این مزخرفی و بی معنیی داره اعلام کنه با هم مصائب یک دختر...
ما را در سایت مصائب یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 148 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 6:13